عصر ارتباطات | ||
جاتون خالی عرفه رفتیم سومار ، اولین بارم بود سومار میرفتم ، چه جاده ای داشت زیبا و طبیعت بکر و دست نخورده ، بعد از گذراندن کلی جاده پر پیچ و خم بالاخره به سومار رسیدیم هنوز نماز و نهار نخورده بودیم حاج آقا صدامون کرد و گفت : اینجا خادم خواهر ندارن شما کارها رو انجام بدین من و دوست جونم هم خیلی خوشحال شدیم نماز و نهار و سریع رفتیم که به مراسم تشیع پیکر شهدای گمنام برسیم قرار بود دو شهید گمنام رو بعد از قرائت دعای عرفه در سومار دفن کنند خلاصه جاتون خالی عرفه بیادماندنی بود سردار فضلی که صحبتش تمام شد دعای عرفه شروع شد بعد از دعا هم مراسم تدفین شهدا بود غروب آفتاب شد و خورشید رنگ قرمز شده بود مثل خون، هوای ابری بود مداحی سلحشور رو گذاشته بودند حال و هوای عجیبی بود ،گریه جمعیت رو امان نمی داد به هر شکلی بود کاروان ها راهی شدند ما قرار بود شب رو سومار باشیم بعد از اینکه کاروان ها رو اسکان دادیم و نماز خواندیم و شام رو توزیع کردیم برگشتیم سر مزاز شهدا مناجات امیرالمومنین (ع)رو خوندیم فردا صبح هم رفتیم یادمان گیسکه از یادمان های که تازه راه افتاده خیلی زیبا و دست نخورده است جاتون خالی مادر شهید حسین اجاقی هم با هامون بود حاج باقر و آقای تاجیک برامون روایت کردند گیسکه لبه مرزه ما عراق و روستای مندلیب رو میدیدیم بعد از مرز تا روستای مندلیب که فاصله کمی بود ولی توی همون فاصله کم 96 شهید بودن که هنوز تفحص نشدن و یکشونم بهروز منصوری بود خلاصه خیلی غریب بودن غریب غریب غریب .... بهد از گیسکه رفتیم میمک , یادمان میمک هم تازه راه اندازی شد واونجا پر از ترکش و کلاه و اجسام باقی مونده از جنگ بود بعد از روایت و توسل به اهل بیت داشتیم روبه پایین یادمان می امدیم که یکی از خادمین گفت سریع برید پایین 2تا شهید گمنام آوردن ما هم باورمون نشد رفتین پایین دیدیم بله شهدا عید قربان خیلی تحویلمون گرفتند و عیدیمون رو دادندیکی از راوی ها میگفت:چند شبه پیش یکی از شهدا به خواب کسی اومده و گفته : میخوام برم سومار از مهمانهام پذیرایی کنم ما هم حسابی شرمنده شهدا شدیم، دعا کنید شهدا همیشه هوامون رو داشته باشند .....یاعلی [ چهارشنبه 90/8/18 ] [ 11:53 صبح ] [ نوری تبار ]
|